تبليغات و جنگ روانى، در روانشناسى اجتماعى از اهميت به سزايى برخوردار است. در اين مقاله، ابتدا مفهوم تبليغات و جنگ روانى از ديدگاه روانشناسى مورد كنكاش قرار گرفته و پس از آن ديدگاه قرآن ارزشيابى شده است.
آنچه بيان شد فقط بعضى از شيوههاى جنگ روانى است. شيوههاى ديگرى از قبيل: موج روى موج ايجاد كردن و مطلبى را تحتالشعاع قرار دادن، جعل مصاحبههاى دروغين و نسبت دادن آن به اسرا و يا متهمان زندانى، استراق سمع به شيوههاى مختلف، كنار هم گذاشتن چند تصوير و مونتاژ كردن تصوير واحد و استفاده تبليغى كردن از آن، مصاحبههاى جهتدار با بعضى مسؤولان و به اصطلاح مچگيرى از آنان، دادن اطلاعات اضافى (مخاطبين) به مخاطب، بهگونهاى كه در انبوه اطلاعاتِ مربوط به يك موضوع، مخاطبين دچار نوعى سردرگمى شوند وجود دارند كه ذكر همه آنها در حوصله اين مقال نيست.
به هرحال صحنه جنگ روانى را مىتوان به بازى شطرنج تشبيه كرد؛ بازيگر حتىالمقدور چند حركت احتمالى خود و حريف را در ذهن دارد و بر اساس آن تصميم مىگيرد و حركت مىكند. گاهى لازم است به طور ناشناس تيرى به تاريكى بيندازد، تا اگر نتايج مثبت به بار آورد، آن را برعهده بگيرد و اگر نتايج منفى به بار آورد، خودش نيز به دنبال مقصر بدود؛ مثل دزدى كه در حال فرار است، اما براى راه گم كردن مرتب فرياد مىزند: آى دزد، آى دزد.
گاهى بايد آشكارا تبليغ كند، مثل آن جا كه كسى مىخواهد حزب تشكيل دهد و عضو رسمى و هوادار بگيرد. گاهى نيز لازم است تبليغات به طور كامل و هميشه مخفى باشد، مثل اينكه كشورى همواره در تلاش است تا منابع اقتصادى كشور ديگرى را به سود خود مصادره كند، كه در اين صورت نهتنها هدف و نيّت خود را آشكار نمىسازد بلكه بسيار پيچيده و در لفافه عمل مىكند و حتى اگر افشا شود، باز آن را انكار مىكند و ... .
در قرآن به شيوههاى متعددى از جنگ روانى(9) و تبليغات(10) اشاره شده است. بعضى از آنها به مؤمنان و محتواى ايمانى آنان اختصاص دارد. بعضى به غيرمؤمنان اختصاص دارد و بعضى نيز مشترك است.
تفاوت مهم جنگ نظامى با جنگ روانى اين است كه در جنگ نظامى، معمولاً فرصت مقابله به مثل و عقب راندن دشمن وجود دارد، اما در بسيارى از شيوههاى جنگ روانى كسى كه حركت اول را انجام بدهد و ضربه اول را بزند پيروز است. از اين رو، اسلام عمدهترين كار در جنگ روانى را، اقدامات پيشگيرانه و مقاومسازى مؤمنان در مقابل تبليغات و جنگ روانى دشمن مىداند كه به بعضى از آنها اشاره مىشود.
آنچه تحت عنوان شيوهها ذكر مىكنيم، هركدام در شرايط و زمينه فرهنگى ـ اجتماعى خاصى كاربرد دارند، اما مواردى نيز وجود دارد كه در تمام شرايط و زمينهها و در تمام شيوههاى جنگ روانى، مؤثر است. آنها را نيز به صورت جداگانه و تحت عنوان اصول جنگ روانى و تبليغات اسلامى مىآوريم.
1. ضرورت تبليغ و جنگ روانى: اسلام پيروان خود را به تبليغ و دفاع از حريم اسلام فرامىخواند و مىفرمايد: «چرا از هر فرقهاى از مؤمنان، دستهاى كوچ نمىكنند تا در دين، آگاهى عميق يابند و پس از بازگشت، قوم خود را بيم دهند، تا شايد آنان از كيفر الهى بترسند؟» (توبه، آيه 122). «شما اى مؤمنان براى مبارزه با كافران همه نيرو و توان خود را آماده كنيد و در حد امكان آذوقه، تسليحات، آلات جنگى و اسبان سوارى براى ترساندن دشمنان خود و دشمنان خدا فراهم سازيد» (انفال، آيه 60). «بعضى از شما مسلمانان بايد مردم را به خير دعوت كنند، آنان را به نيكوكارى دستور دهند و از كارهاى بد باز دارند» (آلعمران، آيه 104).
2. توحيد كلمه، حول كلمه توحيد: قرآن مؤمنان را به وحدت دعوت مىكند و مىفرمايد: «بهياد داشته باشيد زمانى را كه دشمن [يكديگر [بوديد وخداوند ميان دلهاى شما الفت انداخت و به لطف او با هم برادر شديد» (آلعمران، آيه 103).
3. توجه به ارزش انديشه و تفكر حتى در ميدان جنگ: از نظر قرآن حتى در موقعيتهاى بسيار حساس و خطرناك مثل جنگ نيز اگر كسى از مشركان امان بخواهد تا كلام خداوند را بشنود، نهتنها بايد به او پناه داد، بلكه لازم است او را پس از شنيدن و تأمل كردن، به مكان امن خودش رساند تا كسى در بين راه مزاحم او نگردد. چون آنان قومى نادانند و دانستن حق آنهاست (توبه، آيه 6).
4. صبر و استقامت و سعه صدر: حضرت موسى(ع) وقتى پيامبر شد، از خداوند سعه صدر خواست (طه، آيه 25). خداوند پيامبر اسلام(ص) را به صبر و استقامت فرامىخواند و مىفرمايد: «از كسانى كه به زبان ايمان مىآورند و در عمل، در كفر از يكديگر سبقت مىگيرند غمگين مباش» (مائده، آيه 41) و «از زخم زبانها و طعنههاى منكران غمگين مشو» (يونس، آيه 65). «آنها را دعوت كن و در اين راه همانگونه كه امر شدهاى استقامت بورز» (شورى، آيه 15) و «بر آنچه مىگويند صبر پيشه كن» (مزمل، آيه 10)، «آنچنان صبر پيشه كن كه پيامبران اولوالعزم صبر پيشه مىكردند» (احقاف، آيه 35).
5. توجه به افكار عمومى: قرآن افكار عمومى را معيار ارزش نمىداند، ولى در مقام تبليغ، در حد امكان، به افكار عمومى نيز توجه دارد. و اگر لازم باشد در برابر ديدگان مردم، با مخالفان خود مبارزه مىكند. فرعون ساحران را دعوت كرد كه با موسى مبارزه كنند و گفت: «موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مىآيند» (طه، آيه 59) و كوشيد كه مردم را متقاعد كند كه اينها ساحرند و مىخواهند شما را از سرزمين خود بيرون كنند. و موسى نيز از همان موقعيت بيشترين بهره را برد (طه، آيه 4ـ63).
6. همسانى قول و فعل و عقيده: اگر انسان سخنى بگويد كه خود بدان معتقد نباشد و به آن عمل نكند، اين نوعى نفاق است. يكى از شيوههاى تبليغ، شيوه الگويى است، يك مبلغ زمانى نظر مخاطبان را جلب خواهد كرد كه آنها قول و عمل و اعتقاد او را منطبق برهم ببينند، و اگر خلاف اين را احساس كنند، تأثيرپذيرىشان بسيار كم خواهد شد. قرآن مؤمنان را نكوهش مىكند كه «چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد؟ اين كار نزد خداوند سخت ناپسند است» (صف، آيه 2و3). همچنين خطاب به اهل كتاب مىگويد «آيا مردم را بهنيكى فرمان مىدهيد و خود را فراموش مىكنيد» (بقره، آيه 44).
1. ظاهرسازى و نفاق: منافقان بر باطل خود تأكيد مىكنند و آن را حق جلوه مىدهند. به خدا و قيامت ايمان ندارند، ولى مىگويند ايمان داريم. فساد مىكنند، ولى مىگويند فقط ما اصلاحگريم. خود را عاقل و مؤمنان را سفيه مىدانند. قرآن مىفرمايد: «آگاه باشيد، اينها همان مفسدانند» (بقره، آيات 12 و 11). مؤمنان امر به معروف و نهى از منكر مىكنند، ولى منافقان به نام امر به معروف، امر به منكر مىكنند و به نام نهى از منكر، نهى از معروف مىكنند (توبه، آيه 67)؛ البته فرياد نمىزنند كه اى مردم كار بد بكنيد بلكه كار بد را خوب جلوه مىدهند، و آنگاه مىگويند انجام دهيد. چنانكه كار خوب را بد جلوه مىدهند و از آن نهى مىكنند. مسجد مىسازند، اما قصدشان نه عبادت، بلكه تفرقهافكنى است و «قسم مىخورند كه جز خدمت و نيكى، قصدى نداشتهايم» (توبه، آيات 110 ـ 107).
2. ايجاد تزلزل در باورها و ايمان مردم: يهوديان مدينه براى متزلزل كردن ايمان مسلمانان از هر وسيلهاى استفاده مىكردند. يكى از راههاى ايجاد ترديد در مؤمنان اين بود كه عدهاى از آنان در آغاز روز به ظاهر ايمان آوردند و در پايان آن روز از ايمان خود برگشتند تا بدينوسيله در ايمان ديگران ترديد افكنند و مؤمنان را دلسرد نمايند (آلعمران، آيه 72).
3. شايعهپراكنى: افراد منافق يا ضعيفالايمان هرگاه خبرى از پيروزى يا شكست مسلمانان به آنها رسد، آن را بدون تحقيق شايع مىسازند؛ در حالى كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان خود كه قدرت تشخيص كافى دارند ارجاع دهند، آنان را از ريشههاى آن مسائل آگاه خواهند كرد (نساء، آيه 83).
تهمتى كه به يكى از زنان پيامبر زده شد، نيز در قالب شايعه بود. خداوند عدهاى را سرزنش مىكند به اين كه: چرا وقتى آن را شنيديد نگفتيد ما حق نداريم آن را به زبان آوريم... خداوند شما را اندرز مىدهد كه هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد (نور، آيات 17 و 16).
براى اينكه شايعه مؤثر واقع نشود، مسلمانان بايد به گونهاى تربيت شوند كه تنها به مطالب قطعى ترتيب اثر دهند و بدانند كه از تمام اعضاى انسان، از جمله چشم و گوش و دل، سؤال خواهد شد (اسراء، آيه 36). قرآن مىفرمايد اگر شخص فاسقى براى شما خبرى آورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا از سرِ نادانى و تحت تأثير آن خبر، به گروهى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد (حجرات، آيه 6).
4. تهمت و افترا: در زمان پيامبر شخص بىگناهى را به عمل منافى عفت متهم كردند (نور، آيه 11). از قراين به دست مىآيد كه او در جامعه آن روز شخص مهمى به شمار مىآمد.(11) گروهى از منافقان و به ظاهر مسلمانان مىخواستند از اين حادثه، به نفع خويش و به زيان جامعه اسلامى بهرهبردارى بكنند. آنگاه آياتى نازل شد و با قاطعيت زنها و مردهاى مؤمن را سرزنش كرد كه چرا هنگام شنيدن اين تهمت نسبت به خود (و كسانى كه مثل خود شمايند) گمان خير نبرديد؟ چرا نگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است؟ چرا چهار شاهد بر آن نياوردند؟ اكنون كه چنين شاهدانى نياوردهاند از دروغگويانند (نور، آيه 12).
5. ايجاد تفرقه بين مؤمنان: مشركان از اتحاد مسلمانان و از بين رفتن نزاعهاى قبل از اسلام خشمگين بودند. يكى از يهوديان به نام شاس بن قيس كه پيرمردى تاريكدل بود، زمانى كه طايفه اوس و خزرج را در دوستى ديد، تصميم گرفت دوباره آنان را به جنگ وادارد، از اين رو جنگها و خونريزىها و اختلافات گذشته را براى آنها يادآورى كرد. اتفاقا اين نقشه كارساز شد و آنها دوباره با هم اختلاف كردند، و نزديك بود با يكديگر بجنگند كه خبر به پيامبر رسيد و آياتى نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه اگر از اهل كتاب اطاعت كنيد شما را دوباره به كفر باز مىگردانند (آلعمران، آيه 100).
1. دعوت به هماوردى: پيامبر و مؤمنان كه به حقانيت خود اطمينان دارند، گاهى دشمن را به «تحدّى» و مبارزه فرهنگى دعوت مىكنند. يكى از اين موارد درباره حقانيت قرآن است. خداوند مىفرمايد: اگر درباره آنچه بر بنده خود (پيامبر) نازل كردهايم، ترديد داريد يك سوره همانند آن بياوريد و اگر اين كار را نكرديد ـ كه هرگز نخواهيد كرد ـ پس بترسيد از آتشى كه هيزم آن گناهكارانند ... (بقره، آيات 4ـ23).
نمونه ديگرى از اين مبارزهطلبى، «مباهله»(12) است. مسيحيان نجران، ادعا مىكردند عيسى (ع) فرزند خداست و بعد از علم به مطلب حق، باز هم با پيامبر به مجادله برخاستند و از قبول حق طفره رفتند، آنگاه آيه نازل شد كه اى پيامبر! به آنان بگو بياييد ما با زنان و فرزندان و نفوس خود و شما نيز با زنان و فرزندان و نفوس خود مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار بدهيم تا معلوم شود كه خداوند دعاى كدام يك از ما را مستجاب مىكند (آلعمران، آيه 61). مقدمات مباهله فراهم شد و مسيحيان نجران فهميدند كه زيان خواهند ديد و از انجام آن سرباز زدند و به قبول جزيه تن در دادند.
2. تقويت روحيه مؤمنان با امداد غيبى: در جنگ بدر مؤمنان از نظر نيروى انسانى و امكانات با كافران بسيار نابرابر بودند، مسلمانان در ميدان جهاد، از درگاه الهى تقاضاى يارى كردند و خداوند براى شادى و اطمينان قلبى آنان، هزار فرشته را به ياريشان فرستاد (انفال، آيات 10و9). در آن شب خواب آرامبخش آنان را فراگرفت، بارانى از آسمان باريد و آنان را پاك كرد و پليدىهاى شيطان را از آنها زدود و دلهاى آنان را محكم و گامهايشان را استوار گرداند (انفال، آيه 11). در قلوب كافران رعب انداخت و مؤمنان را به مبارزه جدىتر تشويق كرد (انفال، آيه 12).
3. تعظيم شعائر(13) الهى: خداوند مىفرمايد: «بزرگ داشتن شعائر الهى نشانه تقواى دل است» (حج، آيه 32). اين شعائر شامل سرفصلهاى آيين الهى و برنامههاى كلى است. بعضى از مصاديق شعائر الهى در قرآن عبارتند از: قربانى كردن شترهاى فربه، (حج، آيه 36) سعى بين صفا و مروه (بقره، آيه 158)، ولى شعائر الهى منحصر به اينها نيست. بزرگداشت شعائر دينى مخصوصا به صورت جمعى نوعى تبليغ و مقابله با جنگ روانى محسوب مىشود.
1. استفاده از مثل و تشبيه و كنايه: اين شيوه در قرآن فراوان به كار رفته است. براى مثال كسانى را كه دوستانى غير از خدا اختيار كردهاند، به عنكبوت مثل مىزند كه سستترين خانهها را براى خود مىسازد (عنكبوت، آيه 41). و نيز مىفرمايد: رفتارهاى خوب كسانى كه به خدا كافر شدند، مانند آن است كه تند بادى در روزى طوفانى بر خاكسترى بوزد و همه آن را با خود ببرد كه صاحبان آن هيچ بهرهاى از آن نبرند (ابراهيم، آيه 18). همچنين منافقان را تشبيه مىكند به كسانى كه آتشى افروختهاند، همين كه نور مىدهد، خدا نورشان را مىبرد و آنها را در ميان تاريكى رها مىكند و آنان در آن حالت، كر و لال و كورند (بقره، آيات 18ـ17).
2. افشاگرى: كفار انگيزههايى دارند، ولى گاهى آن را بيان نمىكنند، قرآن درباره آنها و انگيزههايشان افشاگرى مىكند و مىگويد آنان نمىخواهند ايمان بياورند؛ هرگاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند آنان نيست برايشان آورد، كبر ورزيدند، گروهى را دروغگو خواندند و گروهى را كشتند و از سرِ استهزا گفتند دلهاى ما در غلاف است (بقره، 88ـ87). اينان اصلاً ايمان ندارند، اما مىگويند ما به آنچه بر پيامبرمان نازل شده ايمان داريم. قرآن مىگويد اگر مؤمن بوديد، پس چرا پيش از اين، پيامبران را مىكشتيد؟ (بقره، آيه 91). به مؤمنان مىگويد انگيزه كفار اين است كه مىخواهند شما هم مثل آنها كافر شويد (بقره، آيه 109).
3. دعوت دشمن با نگاه به آينده: قرآن درباره سختى وضع كافران در قيامت مىفرمايد: «به يقين كسانى كه كافر شدند اگر تمام آنچه را كه روى زمين است و همانند آن مال آنها باشد و همه آن را براى نجات از كيفر روز قيامت بدهند از آنان پذيرفته نمىشود (مائده، آيه 36). باز مىفرمايد: بىگمان كسانى كه با خدا و فرستاده او مخالفت مىكنند ذليل خواهند شد، همانگونه كه پيش از ايشان نيز ذليل شدند (مجادله، آيه 5).
4. اميد به آيندهاى روشن: اميد بخشيدن به مؤمنان در مقابل غيرمؤمنان از شيوههاى بسيار متداول قرآنى است. مىفرمايد: سستى نكنيد و غمگين نشويد، كه شما برتريد اگر مؤمن باشيد. اگر به شما آسيبى رسيد، به آنان نيز آسيبى نظير آن رسيده است. ما اين روزهاى شكست و پيروزى را به نوبت ميان مردم مىگردانيم تا از آن پند گيرند و خداوند مؤمنان واقعى را معلوم سازد (آلعمران، آيات 140ـ139). به پيامبر مىگويد ما تو را پيروزى بخشيديم؛ چه پيروزىِ آشكارى. (فتح، آيه 1) اوست كه در دلهاى مؤمنان آرامش فرو مىفرستد و بر ايمان آنان مىافزايد و سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ خداست ... (فتح، آيه 4).
5. بىاعتنايى به خصم: كفار براى آزار پيامبر و مؤمنان، سخنان لغو و بيهودهاى درباره قرآن مىگفتند و اگر مسلمانان در مجالس آنها شركت مىكردند و به سخنان آنان گوش مىدادند، آنها بر اين كار تشويق مىشدند؛ سپس آيه نازل شد كه هرگاه كسانى را مشاهده كردى كه آيات ما را استهزا مىكنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند (انعام، آيه 68).
6. تمسخر و تضعيف روحيه: برخى عجله داشتند كه چرا يارى خداوند به پيامبرش، زودتر فرا نمىرسد. قرآن پاسخ داد كه هركس گمان مىكند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد، ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد و خود را از آن آويزان كند و نَفَس خود را قطع كند ... (حج، آيه 15).
گاهى دشمنان پيامبر از سر تمسخر، از آن حضرت تقاضاى عجله در عذاب داشتند، قرآن به آرامى و بدون رفتار واكنشى، پاسخ مىدهد كه وعده خدا هرگز تخلفبردار نيست (حج، آيه 47). قرآن انسانهاى پرنخوت و مغرور را مسخره مىكند و مىگويد: در روى زمين به نخوت گام برندار، چرا كه هرگز زمين را نتوانى شكافت و از نظر بلندى نيز هرگز به كوهها نتوانى رسيد (اسراء، آيه 37).
1. توجه دائمى به زمينههاى فرهنگى ـ اجتماعى: هيچ شيوه جنگ روانى در زمينه نامناسب، استمرار و توفيق نمىيابد. زمينههاى فرهنگى ـ اجتماعى را مىتوان به چتر امنيتى بزرگى تشبيه كرد كه بر سر ما سايه گسترده است و با هر خطا و كمتوجهى سوراخى در آن ايجاد مىشود. هر قدر اين خطاها و كمتوجهىها بيشتر باشد، اين سوراخها بيشتر مىشود و ناگهان متوجه مىشويم كه اين چتر آن قدر سوراخ شده است كه ديگر در مقابل دشمن، قدرت حمايت از ما را ندارد. اگر اعتقادات دينى موردنظر را به جامعه آموزش ندهيم، اگر حرف ما با عملِ ما متفاوت شد، اگر از توجه به نسل جوان غافل شديم و ...، با هر كدام از اينها ضربهاى هولناك به اين چتر وارد مىشود، و در نهايت، اگر اخلاق عمومى به سوى اخلاق بدون معنويت پيش برود، ديگر نبايد سخن از چتر حمايتى براى دينداران گفت.
2. تأكيد بر همبستگى و هماهنگى: اسلام بر وحدت و همبستگى تأكيد زيادى دارد. اين مطلب نه در حد يك شعار، بلكه به عنوان يك استراتژى بايد شناخته شود. اگر اين هماهنگى در جامعه ضربه ديد، گويا آن چترِ حمايتى پاره شده است و اگر اين ناهماهنگىها به صورت تقابل و رودررويى درآيد، نه تنها قدرت حمايت ندارد، بلكه خود باعث ناآرامى مىشود. در قرآن آيات متعددى بر اين موضوع دلالت دارد:
خداوند كسانى را كه مثل بنيانى آهنين در راهِ او پيكار مىكنند دوست دارد (صف، آيه 4). با نصرت خود و با ايجاد الفت بين مؤمنان، پيامبرش را تقويت مىكند و الفتى كه پيامبر با صرف كردن همه اموال روى زمين هم نمىتوانست آن را ايجاد كند (انفال، آيه 63). همچنين خداوند مؤمنان را برادر مىداند (حجرات، آيه 10).
3. حفظ آمادگى و بسيج نيروها: اين آمادگى ممكن است آمادگى نظامى، اقتصادى، سياسى، فرهنگى و ... باشد. همانگونه كه در زمينههاى نظامى، آمادگىِ كامل لازم است (انفال، آيه 60). و در زمينههاى فرهنگى هم اين آمادگى ضرورى است. جامعه اسلامى بايد از حيث علمى، به قدرى توانمند باشد كه مهاجم احساس خطر كند و درصدد هجوم برنيايد.
4. آگاه كردن مردم از شيوههاى جنگ روانى: بايد مردم از ترفندهاى تبليغى و روانى دشمن آگاه كرد، تا به آسانى فريب نخورند. اگر شايعه و ابزارها و اهداف آن براى مردم روشن شود، ديگر اين حربه، مؤثر نخواهد بود.
به همين جهت روشن و شفاف نمودن هدف نهايى ايمان و كفر، (صف، آيات 5 و 4) غلو نكردن در دين، (نساء، آيه 171) تذكر به اين كه همواره بايد مواظب شيطان باشيم و بدانيم كه او دشمن آشكار انسان است (يوسف، آيه 5) از جمله مواردى است كه باعث پيشگيرى و مقاومسازى مردم در مقابل جنگ روانى دشمن مىشود.
ـ آتكينسون و ديگران، زمينه روانشناسى، ترجمه براهنى و ديگران، تهران: رشد، 1368.
ـ آلپورت، گردون، روانشناسى شايعه، ترجمه ساعد دبستانى، 1374.
ـ ابىجعفر محمد ابن الحسن ابن على الطوسى، المبسوط فى فقه الاماميه، تهران: المكتبة المرتضويه، 1363.
ـ ارونسون، روانشناسى اجتماعى، ترجمه حسين شكركن، تهران: رشد، 1366.
ـ العوينى، محمدعلى، ترجمه محمدسپهرى، امپرياليزم تبليغى با تبليغات بينالمللى، تهران: سازمان تبليغات اسلامى، 1369.
ـ بركويتس، لئونارد، روانشناسى اجتماعى، ترجمه محمدحسين فرجاد، تهران: اساطير، 1372.
ـ حالتى كى. جى. تبليغات و نقش آن در سياست خارجى، ترجمه حسين حسينى، 1372.
ـ حرالعاملى، محمد ابن الحسن، وسايل الشيعه، تهران: كتابفروشى اسلاميه، 1403.
ـ حسينى، حسين، مجموعه مقالات همايش جنگ روانى، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.
ـ حيدرى، احمدرضا، خلاصه مقالات تبليغ و تبليغات (مندرج از مطبوعات ايران، 67ـ59)، تهران: سازمان تبليغات، 1371.
ـ خندان، محسن، تبليغ اسلامى و دانش ارتباطات اجتماعى، تهران: سازمان تبليغات، 1374.
ـ دستغيب شيرازى، سيدعبدالحسين، گناهان كبيره، تهران: انتشارات جهان، چاپ ششم.
ـ زينالدين بن على العاملى، مسالك الافهام الى تنقيح شرايع الاسلام، قم: مؤسسه المعارف الاسلاميه، 1413.
ـ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، خط توطئه، تهران: 1366.
ـ شجاع، سيدمظفر، مجموعه مقالات همايش جنگ روانى، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.
ـ طباطبايى، محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه محمدباقر موسوى همدانى، قم: جامعه مدرسين، 1374.
ـ طبرسى، مجمع البيان فى تفسير القرآن، بيروت: دارالمعرفه، 1408.
ـ عبدالوهاب كميل، نگرشى بر جنگ روانى در صدر اسلام، ترجمه محمدتقى رهبر، تهران: بعثت، 1374.
ـ فولادوند، محمدمهدى، ترجمه قرآن مجيد، تهران: دارالقرآن الكريم، 1373.
ـ قرائتى، محسن، قرآن و تبليغ، 1372.
ـ قمى، عباس، مفاتيح الجنان، تهران: كتابچى، 1370.
ـ كريمى، يوسف، مجموعه مقالات همايش جنگ روانى، تهران: دانشگاه امام حسين، 1377.
ـ كلاين برگ، روانشناسى اجتماعى، ج2، ترجمه علىمحمد كاردان، تهران: انديشه، 1346.
ـ كلينى، محمد ابن يعقوب، اصول كافى، بيروت: دارالاضواء، 1413.
ـ گنجى، حمزه، روانشناسى عمومى، تهران: بعثت، 1372.
ـ متولى، كاظم، روابط عمومى و تبليغات، تهران: بهجت، 1372.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت: دارالاضواء، 1413.
ـ محمود عويس ـ منصور محمد، جنگهاى روانى پيامبر، ترجمه احمد باكوبه و ديگران، تهران: جهاد دانشگاهى، 1368.
ـ مطهرى، مرتضى، داستان راستان، ج1، قم: صدرا، 1366.
ـ مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن كريم، قم: اميرالمؤمنين، 1378.
ـ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1371.
ـ منصور و دادستان، ديدگاه پياژه در گستره تحول روانى، تهران: بعثت، 1374.
ـ نصيرالدين طوسى. اخلاق ناصرى، تصحيح مينوى و مدرسى، تهران: خوارزمى، 1369.
ـ ويليام داقرتى، جنگ روانى، ترجمه حسين حسينى، 1372.
Aronson, Elliot, (1991) The Social Animal 6thed, Newyork.
Arthur & Reber, (1985) Dictionary of Psychology.
Baron, R. P. & Byrne, (1997) Social Psychology, Boston.
Hewstone, Miles etal,(1997) Blackwell Reader in Social Psychology. oxford.
Sabini, John ,(1994) Social Psychology, 2th, Newyork.
Malim, Tony,(1997) Social Psychology, 2th, Houndmills, Macmillan press.
Pines, Ayala. etal,(1993) Experiencing Psychology 3th, Newyork, Mcgraw - Hill.
1 عضو هيئت علمى پژوهشكده حوزه و دانشگاه.
2 . Brain washing.
3 . Hypnosis.
4 . Terence Qualter.
5. Yuong. K.
6. براى توجه بيشتر به گستره مباحث تبليغات و جنگ روانى، ر.ك:
ـ حيدرى، احمدرضا، خلاصه مقالات تبليغ و تبليغات مندرج در مطبوعات ايران (67ـ59).
ـ العوينى، محمدعلى، امپرياليزم تبليغى يا تبليغات بينالمللى، ترجمه محمد سپهرى، 1369.
ـ متولى، كاظم، روابط عمومى و تبليغات، 1372.
ـ خندان، محسن، تبليغ اسلامى و دانش ارتباطات اجتماعى، 1374.
ـ آلپورت گُردُن و لئوپُسمَن، روانشناسى شايعه، ترجمه ساعد دبستانى، 1374.
7 . روشن است كه نگاه به انگيزههاى جامعه در حيطههاى اقتصاد و فرهنگ و سياست، بسيار پيچيدهتر از نگاه به انگيزههاى فرد است؛ فقط منظور اين است كه در جامعه هم ترتبانگيزهها وجود دارد.
8 . البته اين سخن بدين معنا نيست كه هركسى از زنان و جوانان و حقوق استيفا نشده آنان سخن گفت، قصد سوء استفاده دارد.
9. معمولاً مؤمنان جنگ روانى را شروع نمىكنند، بلكه ابتدا تبليغ مىكنند. اين تبليغ نقش پيشگيرى و مقاومسازى در مقابل جنگ روانى دشمن را دارد.
10. اصولاً تبليغات مورد نظر قرآن از نوع «Propagation» و به معنى اشاعه و ترويج و تكثير است.
11 . در اين كه آن فرد چه كسى بوده است، اختلاف هست؛ دو شأن نزول (در مورد عايشه و ماريه كه از همسران پيامبر بودند) براى آيه ذكر شده است.
12. مباهله يعنى نفرين طرفينى به يكديگر.
13 . شعائر جمع شعيره و به معنى علامت و نشانه است.